The end

به پایان آمد این دفتر 

حکایت همچنان باقیست 

 

جزئیات جدیدی از فاجعه خمینی شهر: متهم آخر در طویله مخفی بود

پلیس و مقامات سیاسی و امنیتی، جزئیات دیگری از فاجعه تجاوز خمینی شهر را بیان کردند

امیدسلیمی بنی: بعد از گذشت یک ماه از فاجعه تجاوز گروهی به زنان در خمینی شهر اصفهان، پلیس هنوز روایتهای جدیدی از ابعاد مختلف این رویداد را منتشر می کند. در واپسین اطلاع رسانی پلیس، اعلام شده آخرین متهمی که بازداشت شد، در یک طویله مخفی شده بود.

در حادثه تجاوز گروهی خمینی شهر، 12 نفر از جوانان این شهرستان که گفته می شود حداکثر 25 سال سن داشتند، با حمله به باغی که در آن تعدادی خانواده، مشغول شادمانی بودند، دست و پای مردان را بستند و پس از انتقال زنان به باغ دیگری به آنها تجاوز کردند. انصاری، رئیس کل دادگستری اصفهان پس از یک ماه اعلام کرد 5 زوج جوان و دو خواهر و برادر قربانیان این جنایت بودند. گفته می شود 9 نفر از جنایتکاران دستگیر شدند.

اکنون فرمانده پلیس مبارکه، یکی از شهرستانهای اصفهان درباره دستگیری آخرین متهمی که در اختیار پلیس قرار گرفته، می گوید: "این متهم سه روز در یکی از دامداری های مبارکه پناهنده شده بود و رفتار مشکوک صاحب دامداری، باعث برانگیخته شدن حس کنجکاوی یکی از مخبرین محلی در منطقه شد و او به پلیس خبر داد."

حمید امیر خانی توضیح داد: "با اعلام این خبر به پلیس آگاهی مبارکه و با حضور ۲۰ مامور، عملیات محاصره این دامداری در بامداد آغاز شد و هر دو فرد (متجاوز و پناه دهنده) دستگیر و به پلیس خمینی شهر منتقل شدند.

رشد 113 درصدی تجاوز به عنف

رئیس پلیس اصفهان نیز از رشد 113 درصدی تجاوز به عنف خبر داده بود. به گفته حسن کرمی، حوادثی مانند فاجعه خمینی شهر، رویدادی طبیعی است و در شهرهای دیگر نیز اتفاق می افتد. این آمار وی به شدت مورد انتقاد مسئولان دولتی قرار گرفت. از جمله معاون سیاسی و امنیتی استانداری اصفهان در نشست خبری خود با رسانه ها، از این آمار انتقاد کرد و گفت: "ضریب احساس امنیت استان اصفهان در کل کشور رتبه سوم را به خود اختصاص داده است. ما بزرگ کردن این حادثه ها را کار درستی نمی دانیم. رسانه ها نباید بیش از اندازه این مساله را در بوق و کرنا می کردند. مرتکبین این جنایت با دیدن جو رسانه ای این حادثه هوشیار و آگاه شده و متاسفانه برخلاف طراحی های امنیتی پلیس عمل کردند."

محمد مهدی اسماعیلی درباره نحوه اطلاع رسانی دولت در مورد فاجعه خمینی شهر توضیح داد: " این اتفاق ناگوار بود اما به دلیل امنیتی بودنش مایل به این نبودیم که خود در ابتدا وارد میدان شده و بحث رسانه ای آن را آغاز نماییم." هر چند کرمی، رئیس پلیس اصفهان، این چنین به ضعف اطلاع رسانی در خصوص این حادثه اقرار کرده بود: "اگر پلیس در این زمینه شفاف عمل کرده بود، حرف و حدیث ها آنقدر زیاد و متفاوت نبود."

دو تن از قربانیان اقلیتهای مذهبی بودند

پلیس به نکته مهم دیگری نیز در پرونده این حادثه اشاره کرده، دو تن از قربانیان این حادثه، جزء اقلیتهای مذهبی بوده اند. فرمانده انتظامی پلیس اصفهان گفته: خانواده ۱۳ نفره قربانی که دو نفر آنها از اقلیت های مذهبی بودند، رفتارهایی را مرتکب شده بودند که باعث جلب توجه پیرمرد باغبان همسایه شده بود.

به گفته کرمی، این پیرمرد باغبان با مشاهده اوضاع مهمانی این جمع در باغ، با دوستان جوان خود تماس گرفته و آنان را مطلع و پس از آن ۱۲ نفر به باغ پیرمرد آمده و از دیوار این باغ به داخل محل میهمانی وارد می شوند و فاجعه این گونه شکل می گیرد.

زخمی که نمیبینیم

زخمی که نمی بینیم



می دانید؟ خشونت همیشه یک چشم کبود و دندان شکسته و دماغ خونی نیست. خشونت، تحقیر، آزار گاهی یک نگاه است.
نگاه مردی به یقه ی پایین آمده ی لباس زنی وقتی که دولا شده و چایی تعارف می کند.
 نگاه برادری است به خواهرش وقتی در مهمانی بلند خندیده.
 نگاهی که ما نمی بیینیم. که نمی دانیم ادامه اش وقتی چشم های ما در مجلس نیستند چیست. ترسی است که ارام آرام در طول زمان بر جان زن نشسته

خشونت بی کلام، بی تماس بدنی، مردی است که در را که باز می کند زن ناگهان مضطرب می شود، غمگین می شود. نمی داند چرا؟ در حضور مرد انگار کلافه باشد. انگار خودش نباشد. انگار بترسد که خوب نیست. که کم است. که باید لاغرتر باشد چاق تر باشد زیباتر باشد خوشحال تر باشد سنگین تر باشد خانه دارتر باشد عاقل تر باشد.

خشونت آن چیزی است که زن نیست و فکر میکند باید باشد.

 خشونت آن نقابی است که زن می زند به صورتش تا خودش نباشد تا برای مرد کافی باشد. مرد می تواند زن را له کند بدون اینکه حتی لمس اش کند. بدون اینکه حتی بخواهد لهش کند.
این ارث مردان است که از پدران پدرانشان بهشان رسیده
خشونت، آزار، تحقیر امتداد همان مادر ... ها،.. ها، خواهر....ها، مادرش را فلان ها، عمه اش را بیسارهایی است که به شوخی و جدی به هم و به دیگران می گوییم.
خشونت، آزار، تحقیر همان زن صفت، مثل زن گریه می کردی هایی است که بچه هایمان از خیلی کودکی یاد می گیرند
خشونت یعنی اینکه بهت پول نمیدم، نمیگذارم سر کار بروی و از خودت استقلال مالی داشته باشی، 
یعنی بازخواست که این را چرا خریدی چند خریدی
خشونت، آزار تحقیر پله های بعدی نردبانی هستند که پله ی اولش با فلانی و بیساری معاشرت نکن چون... فلان لباس را نپوش چون...است.
 چون هایی که اسمشان می شود "عشق". عشق هایی که می شوند ابزار کنترل. که منتهی می شوند به زنانی بی اعتماد به نفس، بی قدرت، غمگین، تحقیر شده، ترسان، وابسته، تهدید به ترک شده و شاید کتک خورده که فکر می کنند همه ی زخم هایشان از عشق است.
 که مرد عاشق زخم می زند و زخم بالاخره خوب می شود
  خشونت زنی است که زیر نفس های آغشته به بوی الکل مردش تظاهر به لذت می کند و فکر می کند قاعده ی بازی همین است. خشونت توجیه آزار روحی، کلامی، جسمی، جنسی مردی است که مست است. مستی انگار عذر موجهی باشد برای ناموجه ترین رفتارها

می دانید؟ کتک بدترین نوع خشونت علیه زنان نیست. کبودی و زخم و شکستگی خوب می شوند.
 
قدرت و شادابی و باور به خویشی که از زن در طول ماه ها و سال ها گرفته می شود گاهی هیچ وقت هیچ وقت ترمیم نمی شود

بیسکوییت سوخته

زمانی که من بچه بودم، مادرم علاقه داشت گهگاهی غذای ساده صبحانه را برای شب هم آماده کند. یک شب را خوب یادم مانده که مادرم پس از گذراندن یک روز سخت و طولانی در سر کار، شام ساده ای مانند صبحانه تهیه کرده بود. آن شب پس از زمان زیادی، مادرم بشقاب شام را با تخم مرغ، سوسیس و بیسکویت های بسیار سوخته، جلوی پدرم گذاشت.




یادم می آید منتظر شدم ببینم آیا پدرم هم متوجه سوختگی بیسکویت ها شده است؟!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


در آن وقت، همه ی کاری که پدرم انجام داد این بود که دستش را به طرف بیسکویت دراز کرد، لبخندی به مادرم زد و از من پرسید که روزم در مدرسه چطور بود؟
خاطرم نیست که آن شب چه جوابی به پدرم دادم، اما کاملاً یادم هست که او را تماشا میکردم که داشت کره و ژله روی آن بیسکویتهای سوخته می مالید و لقمه لقمه آنها را می خورد.



 یادم هست آن شب وقتی از سر میز غذا بلند شدم، شنیدم مادرم بابت سوختگی بیسکویت ها از پدرم عذرخواهی می کرد و هرگز جواب پدرم را فراموش نخواهم کرد که گفت: اوه عزیزم، من عاشق بیسکویتهای خیلی برشته هستم.

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


 همان شب، کمی بعد که رفتم بابام را برای شب بخیر ببوسم، از او پرسیدم که آیا واقعاً دوست داشت که بیسکویتهاش سوخته باشد؟



 او مرا در آغوش کشید و گفت: مامان تو امروز روز سختی را در سرکار گذرانده و خیلی خسته است. بعلاوه، بیسکویت کمی سوخته هرگز کسی را نمی کشد!



 زندگی مملو از چیزهای ناقص... و انسان هایی است که پر از کم و کاستی هستند. خود من در بعضی موارد، بهترین نیستم، مثلاً مانند خیلی از مردم، روزهای تولد و سالگردها را فراموش میکنم.



 اما در طول این سالها فهمیده ام که یکی از مهمترین راه حل ها برای ایجاد روابط سالم، مداوم و پایدار؛ درک و پذیرش عیب های همدیگر و شاد بودن از داشتن تفاوت با دیگران است. و امروز دعای من برای تو این است که یاد بگیری که قسمت های خوب، بد، و ناخوشایند زندگی خود را بپذیری و با انسان ها رابطه ای داشته باشی که در آن، بیسکویت سوخته موجب قهر و دلخوری نخواهد شد.



 این موضوع را می توان به هر رابطه ای تعمیم داد. در واقع، تفاهم، اساس هر روابطی است، هر رابطه ای با همسر یا والدین، فرزند یا برادر، خواهر یا حتی یک دوست!
کلید دستیابی به شادی خود را در جیب کسی دیگر نگذارید بلکه آن را پیش خودتان نگهدارید.



 بنابراین، لطفاً یک بیسکویت به من بدهید، و آری، حتی از نوع سوخته که حتماً خیلی خوب خواهد بود.!.!.!.!

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org