تکدیگری را می توان تحت عنوان «دست دراز کردن» برای کسب درآمد تعریف کرد که به موجب آن فرد متکدی از دسترنج دیگران بهرهمند شده و زندگی خود را می گذراند. این پدیده اجتماعی سابقه ای بسیار طولانی داشته و در معنای سنتی آن، تداعی کننده افرادی ژنده پوش با سر و وضعی نامناسب است که به واسطه شرایط خود و برای گذران زندگی تقاضای دریافت کمکهای نقدی و غیر نقدی از رهگذران دارند. اما آن گونه که پیداست این پدیده اجتماعی همانند هر پدیده دیگری از تغییرات ناشی از تکنولوژی و عصر مدرنیته مصون نمانده است و دنیای معاصر و ویژگی ها و شرایط خاص آن ابعاد این پدیده را پیچیده تر از قبل کرده است. در حال حاضر این پدیده علاوه بر تداعی تصاویر قبلی تداعی کننده افراد شیک پوشی نیز هست که با ظاهری کاملا موجه و با ارائه دلایلی همچون مورد دستبرد قرار گرفتن، ارائه نسخ درمانی و... سعی در تحریک عواطف و احساسات انسان دوستانه مردم دارند. این پدیده که دیگر می توان برای آن عنوان حرفه یا شغل را به کار برد پا را فراتر نهاده و چند صباحی است که پا در کفش موسسات و سازمان های غیر دولتی و حرفه های یاورانه ای همچون مددکاری اجتماعی کرده است.
متکدیان نوین با چهرهای آراسته
تمامی ما هر روزه شاهد حضور افرادی تحت عنوان نمایندگان موسسات خیریه در راهروهای مترو، ایستگاه های اتوبوس، پشت چراغ قرمز، خیابانهای پرتردد و... جهت جمع آوری کمک های مالی و غیرمالی برای موسسات متبوعشان (موسسات واقعی یا کذایی) هستیم. افرادی که با ارائه یک کارت شناسایی عمدتا تحت عنوان مددکار، یک برگ حکم ماموریت از طرف یک موسسه خیریه و تعدادی رسید پرداخت، از شما درخواست کمک میکنند. کمک به موسسه ای که به گفته آنان در حال باز کردن گرههای فراوانی از مشکلات آسیب دیدگان اجتماعی و نیازمندانی همچون زنان سرپرست خانوار، کودکان فاقد سرپرست، افراد سرطانی و... است. حال آنکه مشاهدات و پیگیریهای مستقیم و غیر مستقیم حکایت از آن دارد که کمکهای جمعآوریشده پس از کسر درصد توافق شده بین فرد به اصطلاح مددکار و مدیرعامل موسسه مورد نظر، صرف رفع نیازها و احتیاجات خود اعضای هیاتمدیره و متولیان این موسسات میشود. عملی که جز تکدیگری نوین عنوان دیگری برای آن نمی توان یافت. این متکدیان نوین با چهره ای آراسته و تحت پوشش انجام کار خیریه علاوه بر زیرپا گذاشتن اصول اخلاقی و حرفهای، خواسته و ناخواسته باعث هدر رفتن سرمایههایی می شوند که بعضی از آنها به سهولت قابل بازگشت نیست. سرمایههای ارزشمندی همچون اعتقاد و اعتماد به کارهای خیر، موسسات خیریه و حرفههای یاورانه. در این میان تنها ضررکنندگان، مردم هستند چه مردمی که در جایگاه خیر و کمک کننده، پول و اعتماد خود را از دست می دهند و چه مردمی که در جایگاه نیازمندان و آسیب دیدگان اجتماعی از حمایتهای خالصانه همنوعانشان محروم میشوند. اما سوال همیشگی در ارتباط با پدیدههای اجتماعی این است که متولی سازماندهی این موسسات و این قبیل افراد کیست؟ وزارت کشور؟ نیروی انتظامی؟ سازمان بهزیستی؟ شهرداری؟ سازمان ملی جوانان؟ یا...
نبود متولی مشخص
اگرچه در حال حاضر تنها ارگان رسمی صدور مجوز برای موسسات خیریه سازمان بهزیستی کشور می باشد اما صدها موسسه و سازمان خیریه وجود دارد که مجوز فعالیت خود را از سازمان ها و نهادهای دیگری دریافت کرده اند. به همین دلیل به نظر می رسد در چنین مواقعی (صرفا در مواقع پاسخگویی) پیدا کردن متولی مصداق بارز همان ضرب المثل معروف «پیدا کردن سوزن در انبار کاه» است. با فرض عدم وجود متولی مشخص و اگر با اندکی تسامح بپذیریم که با وجود هزاران مرکز خیریه مجوز دار و بی مجوز در کشور نظارت دقیق بر تک تک این موسسات عملا امکان پذیر نمی باشد اما به نظر می رسد چهار ضلع درگیر در این پدیده (سازمان های متولی، موسسات خیریه، حرفه های یاورانه و مردم) می توانند با انجام اقداماتی از شیوع هر چه بیشتر این پدیده نابهنجار اجتماعی جلوگیری نمایند. سازمان های متولی علاوه بر انجام وظایف نظارتی که جزو وظایف ذاتی آنها محسوب می شود می توانند با صدور یک بخشنامه به تمامی موسسات زیر نظر خود در جهت ممنوعیت اینگونه اقدامات و یادآوری نحوه برخورد با این گونه تخلفات از یک سو و اطلاع رسانی مناسب در این زمینه به عموم مردم از طریق کانال های ارتباطی فراگیر همچون رسانه ملی از سوی دیگر، مسئولیت خود را انجام دهند. همچنین از سازمان هایی همچون شهرداری تهران نیز انتظار می رود صرفا داشتن مجوز از سازمان های ذی ربط را بهعنوان تنها ملاک و معیار برای در اختیار قرار دادن فضا و غرفه به موسسات خیریه در معابر عمومی مدنظر قرار ندهند و زمینه عرض اندام برای موسساتی که اصول اخلاقی و حرفه ای را رعایت نکرده و با استفاده از هر روش درست و نادرستی سعی در جلب کمک های نقدی و غیرنقدی مردم دارند، فراهم نکنند. موسسات خیریه نیز لازم است با پایبندی کامل به اصول حرفه ای و اخلاقی از راه های مجاز سعی در جلب مشارکت های مردمی نموده و با ارائه گزارش های مالی شفاف به سازمانهای متولی و عامه مردم به جلب هر چه بیشتر اعتماد مردم کمک نمایند. از آنجایی که اکثر این افراد تحت عنوان مددکاران اجتماعی اقدام به این عمل می کنند از انجمن های مددکاران اجتماعی که تعداد آنها از تعداد داعیه داران این رشته و حرفه نیز فراتر می رود انتظار می رود ضمن پیگیری علت معرفی افراد غیر متخصص در موسسات مختلف تحت عنوان مددکار اجتماعی با انجام اقداماتی نظیر: پیگیری تصویب ساز و کارهای قانونی جهت عدم استخدام غیر مددکاران اجتماعی در ردیف های شغلی این حرفه در سازمان های دولتی و غیر دولتی، پایش و ارزشیابی اقدامات و فعالیت های مددکاران اجتماعی شاغل در سازمانهای مختلف، نیازسنجی و برگزاری دورههای آموزشی موردنیاز و پیگیری عدم پذیرش دانشجو در دانشگاه های غیرتخصصی، گام های موثری در جهت شناساندن اصولی این رشته به عامه مردم، مسئولان و متخصصان و... بردارند. به طور قطع شناسایی هر چه بیشتر این رشته می تواند به کاهش سوءاستفاده ها تحت عنوان این حرفه و سایر حرفههای یاورانه منجر شود. لازم به ذکر است که این وظیفه برعهده انجمنهای علمی و صنفی سایر حرفههای یاورانه نیز بوده و نیاز است که با جدیت بیشتری در زمینه های ذکر شده برای دفاع از حقوق همکیشان خود ورود نمایند.
زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی و حرفهای
به جرات می توان گفت با توجه به نبود متولی مشخص، مردم در معنای عام آن مهمترین ضلع این پدیده بوده و با حفظ اعتماد و اطمینان به کارهای خیرخواهانه و موسسات معتبر و همچنین عدم کمک به موسسات و افرادی که با زیر پا گذاشتن اصول اخلاقی و حرفه ای سعی در تحریک احساسات انسان دوستانه آنان دارند می توانند گام مهمی در کمرنگ شدن این پدیده نابهنجار بردارند. بی شک نحوه جذب مشارکت های مردمی، شفافیت مالی و رعایت اصول اخلاقی و حرفه ای (مانند عدم ارائه اطلاعات خصوصی افراد تحت پوشش و رعایت اصل رازداری و کرامت انسانی افراد) می تواند ملاک های مهمی در تفکیک موسسات خیریه قابل اعتماد و غیر قابل اعتماد باشد.
* مددکار اجتماعی
منبع: روزنامه آرمان امروز
مددکاری اجتماعی خیابانی!!!
مرتضی دانائی فر*
تمامی ما هر روزه شاهد حضور افرادی تحت عنوان مددکار اجتماعی در راهرو های مترو، ایستگاه های اتوبوس، پایانه های مسافربری، خیابان های پرتردد و ... جهت جمع آوری کمک های مالی و غیرمالی برای موسسات خیریه آن هم به شیوه کاملا غیرحرفه ای (ارائه تمامی مشخصات مددجویان که مغایرت با اصل رازداری مددکاری اجتماعی دارد و مغایرت با سایر اصول این حرفه که از حوصله این بحث خارج است) هستیم. جدای از صحیح نبودن این شیوه و عدم تناسب و ارتباط این فعالیت با حرفه مددکاری اجتماعی، جای بسی تاسف است که این افراد با صدای بلند خود را به عنوان مددکار اجتماعی معرفی کرده و عامه مردم، مسئولین و متخصصین که شناخت اندکی از این رشته دانشگاهی دارند، بدین شکل با این حرفه و فعالیت های آن آشنا می شوند. این در حالی است که اکثر (تمامی) این افراد جدای از نداشتن تحصیلات مرتبط با این حرفه، تحصیلات دانشگاهی نیز ندارند. این گونه فعالیت ها و اقدامات مشابه، باعث شناساندن غلط این رشته و حرفه به مخاطبان گردیده و مددکاران اجتماعی حرفه ای باید در برابر مردم و متخصصین پاسخگوی سوالات آن و تصحیح تصورات قالبی شکل گرفته در ارتباط با شرح وظایف و حوزه های فعالیت خود باشند که همین امر در کنار عدم توجه به نیازهای مادی و غیرمادی این متخصصان و نادیده و ناچیز شمردن اقدامات آنان و ... باعث سرخوردگی آنان شده و زمینه فرسودگی شغلی آنان را فراهم می کند. در همین راستا لازم است که انجمن های مددکاران اجتماعی که تعداد آن ها از تعداد داعیه داران این رشته و حرفه نیز فراتر می باشد! به جای یارگیری های سنتی جهت تقابل با یکدیگر، در قبال این گونه مسائل واکنش های لازم انجام داده و در کنار آن اقداماتی نظیر: پیگیری تصویب ساز و کارهای قانونی جهت عدم استخدام غیر مددکاران اجتماعی در ردیف شغلی این حرفه در سازمان های دولتی و غیر دولتی، پایش و ارزشیابی اقدامات و فعالیت های مددکاران اجتماعی در سازمان های مختلف، نیاز سنجی و برگزاری دوره های آموزشی موردنیاز، پیگیری عدم پذیرش دانشجو در دانشگاه های علمی کاربردی تحت عنوان مددکاران متخصص! در حوزه های مختلف (این در حالی است که تعدادی از داعیه داران این حرفه خود متولی راه اندازی این رشته ها در دانشگاه های علمی کاربردی و پیام نور می باشند!)، پیگیری تشکیل نظام مددکاری اجتماعی، برگزاری همایش ها سمینارها و سایر اقدامات لازم جهت شناساندن اصولی این رشته به عامه مردم، مسئولین و متخصصین و ... صورت گیرد.
مددکار اجتماعی*
منبع: روزنامه آرمان
حدود ۵۶ سال از تاسیس مدرسه عالی مددکاری اجتماعی و ورود حرفه مددکاری اجتماعی به عنوان یک رشته تخصصی در ایران می گذرد. این حرفه علیرغم سابقه ی ۵۶ ساله خود همچنان حرفه ای کمتر شناخته شده در بین عامه مردم و حتی قشر تحصیلکرده جامعه می باشد. البته در سال های گذشته و به واسطه فعال تر شدن مددکاران اجتماعی در عرصه های مختلف از جمله گرفتن نقش ها و پست های کلیدی و تعیین کننده در سازمان های مختلف و استفاده از تریبون رسانه های جمعی مانند: تلویزیون، روزنامه ها، جراید و … و همچنین فعال تر شدن بیشتر این افراد در دنیای مجازی، تبدیل به حرفه شناخته شده تری شده است.
علاوه بر این، اکثر قریب به اتفاق مددکاران اجتماعی، در راستای شناساندن خدمات تخصصی این حرفه و رساندن جایگاه آن به نقطه مطلوب و مورد نظر، اقدام به توضیح و تفسیر خدمات آن با استفاده از ابزار مختلف می نمایند. هرچند که این روش در شناسانده شدن این حرفه کمک شایانی نموده و در آینده نیز مثمر ثمر خواهد بود اما باز هم تمامی این موارد، باعث نشده است که مددکاران اجتماعی شاغل در سازمان های مختلف، روزانه درگیر پاسخگویی به سوالاتی از قبیل: “مددکار اجتماعی کارش چیه؟ شما درس خوندین؟ مددکارا کجاها کار میکنن؟ مددکارا همونایی هستند که تو بیمارستان تخفیف می دن؟” که از جانب مردم عادی و حتی افراد متخصص مطرح می شود، نباشند.
به طور قطع علاوه بر کمتر شناخته بودن این حرفه و خدمات آن، حضور افراد غیر متخصص در پست های مددکاری اجتماعی نیز بر این ناآگاهی و برداشت غلط افراد از فعالیت مددکاران اجتماعی، افزوده است. دامنه این اتفاق ( استفاده از افراد غیر متخصص در پست های مددکاری اجتماعی ) به قدری گسترده است که آقای دکتر اقلیما رئیس انجمن علمی مددکاری اجتماعی نیز چندی قبل اعلام کردند بیشتر افراد شاغل در پست های مددکاری اجتماعی، مددکار اجتماعی نیستند و همین امر علاوه بر ایجاد مشکل برای ورود به بازار کار مددکاران اجتماعی متخصص، نارضایتی آنان را از برداشت نادرست افراد از این رشته دانشگاهی در پی داشته است.
با توجه به مطالب گفته شده، به نظر می رسد در پی آگاهی نسبی به وجود آمده در طی چند سال گذشته، حال نوبت به آن رسیده است که در کنار این نوع تبلیغات، از خدمات تخصصی ارائه شده توسط مددکاران اجتماعی، نیز برای شناساندن خدمات این حرفه به افراد و گروه های مختلف استفاده نماییم. تاثیرات این نوع تبلیغات که تبلیغات تخصص محور نامیده می شود به مراتب فراتر از برشمردن خدمات ارائه شده از سوی متخصصان این حرفه و توانمندی های آنان به صورت کلامی می باشد. البته ناگفته نماند که تاثیرات منفی عملکرد ضعیف مددکاران اجتماعی نیز تاثیرات به مراتب فراتری خواهد داشت. از مصادیق این نوع تبلیغات می توان به ارائه خدمات تخصصی مددکاری اجتماعی در بخش های مختلفی که متخصصان این رشته شاغل به فعالیت بوده و ورود به سایر بخش های جدیدی که حضور مددکاران اجتماعی متخصص را می طلبد، اشاره نمود.
این امر بدین معناست که در کنار برشمردن فعالیت های موثر و قابل تحسین مددکاران اجتماعی، توجه بیشتری به نحوه ارائه خدمات تخصصی و رعایت اصول و ارزش های این حرفه صورت گیرد. البته ناگفته نماند که این امر مستلزم به روز و کارآمد کردن سیستم آموزشی، استفاده از دوره های آموزشی ضمن خدمت، استفاده از دانش بومی شده، اتحاد و همدلی متولیان این حرفه، تاسیس نظام مددکاری اجتماعی و… می باشد.
مرتضی دانائی فر
کارشناس ارشد مددکاری اجتماعی
همه ما گاهی بعضی اوقات با گفتن چیزهایی که درست نیستند، به کودکان آسیب می رسانیم یا باعث عصبانیت و سردرگمی آنها می شویم. در این مقاله به رایج ترین اشتباهات کلامی که والدین مرتکب می شوند و جایگزین های مناسب برای آنها اشاره می کنیم.
من را تنها بگذار!
احتمالا پدر یا مادری وجود ندارد که آرزوی فرصتی برای آرامش و استراحت را نداشته باشد. مشکل اینجاست که زمانی که به کودک می گویید "راحتم بگذار" یا "کار دارم"، آنها پیغام شما را درونی سازی می کنند و شروع به شکل دهی این تفکر می کنند که حرف زدن با شما بی فایده است چون شما همیشه سرتان شلوغ است. اگر این الگو زمانی که کودک هنوز کوچک است، شکل بگیرد کودک در بزرگسالی هم تمایلی به حرف زدن و مطرح کردن مسائلش با شما نخواهد داشت.
کودکان باید از همان ابتدا ببینند که والدین زمانهایی را به خودشان اختصاص می دهند. به این منظور می توانید از یک پرستار کودک کمک بگیرید یا مراقبت از کودک را به همسرتان بسپارید و یا برای مدت کوتاهی کودک را مقابل تلویزیون قرار دهید تا بتوانید حداقل نیم ساعت استراحت کنید و انرژی از دست رفته تان را بازیابی کنید. در زمان های وقتی به شدت مشغول و درگیرهستید، پیش از تمام شدن کارهایتان به کودک بگویید که باید کارتان را تمام کنید و از او بخواهید در این مدت نقاشی بکشد و بعد از اتمام کارتان همراه یکدیگر بیرون خواهید رفت.
واقع بین باشید! کودک نوپا و خردسال نمی تواند خودش را برای یکساعت سرگرم کند.
تو خیلی ... هستی!
برچسب ها های میان برهایی هستند که کودک را فریب می دهند : "چرا انقدر با دوستت بدجنس هستی؟" یا " چطور توانستی تا این حد بی دست و پا باشی؟" بعضی اوقات کودکان به خوبی حرف هایی که بین بزرگتر ها رد و بدل می شوند را می شنوند : " این یکی دختر خجالتی من است". کودکان بزرگتر آنچه را می شنوند بدون هیچ پرسشی می پذیرند حتی وقتی چیزی که می شنوند در مورد خودشان باشد. به همین علت برچسب های منفی می توانند به بخشی از خودانگاره کودک تبدیل شوند. حتی برچسب هایی که به نظر طبیعی و مثبت به نظر می رسند مانند "خجالتی" یا "باهوش" می توانند باعث ایجاد توقعات غیرضروری و نامناسب در کودک شوند.
معمولا بدترین برچسبی که به کودک نسبت داده می شود، برای تمام طول عمر در ذهنش باقی می ماند. بسیاری از ما برچسب هایی از قبیل "تنبل" یا "خنگ" را از والدین خودمان شنیده ایم و هنوز هم به یاد داریم.
بهترین روش این است که رفتارهای خاص کودک را مورد خطاب قرار دهید و از به کار بردن صفات در مورد شخصیت کودک پرهیز کنید. برای مثال : " وقتی از بچه ها خواستی با زهرا بازی نکنند، او را ناراحت کردی، چطور می توانیم کاری کنیم که حس بهتری داشته باشد؟"
گریه نکن!
از این جملات استفاده نکنید : " ناراحت نباش "، "بچه نشو!" یا " دلیلی برای نگرانی وجود ندارد" زیرا کودکان و خصوصا نوپایان که قادر به بیان احساساتشان در قالب کلمات نیستند، باید خیلی غمگین باشند تا شروع به گریه کنند. کودکان هم دچار ناراحتی و اضطراب می شوند و این کاملا طبیعی است که بخواهید کودک را حمایت کنید اما گفتن چنین جملاتی به بهبود احساسات کودک کمک نمی کند و حتی ممکن است این پیغام را به کودک بدهد که احساسات ارزشی ندارند و نباید ناراحت بشوند یا بترسند.
به جای انکار احساسات کودک، سعی کنید او را از هیجانات و احساساتش مطلع کنید. "حتما وقتی علی به تو گفت که نمی خواهد با تو بازی کند، خیلی ناراحت شدی". با نامگذاری احساسات حقیقی کودک به او یاد می دهید با استفاده از کلمات احساساتش را توصیف کند و همدلی خودتان را با او نشان می دهید و در نهایت منجر به این خواهد شد که کمتر گریه کند و بیشتر با استفاده از کلمات هیجانات و احساساتش را توصیف کند.
ای کاش بیشتر شبیه خواهرت بودی!
ممکن است در نظر گرفتن خواهر یا برادر و یا یک دوست به عنوان الگوی مناسب برای کودک مفید باشد. "ببین محمد چقدر خوب زیپ کتش را می بندد" یا " فاطمه از همین حالا خودش به تنهایی دستشویی می رود و تو هنوز نمی توانی این کار را انجام بدهی"، مقایسه کردن بیشتر اوقات به نتیجه نامطلوب منجر می شود چون کودک شما منحصر به فرد است و با دیگران تفاوت دارد. متخصصین معتقدند این مسئله برای والدین طبیعی است که فرزندانشان را در خصوص روند رشد یا رفتار با هم مقایسه کنند اما بهتر است این مقایسه را در حضور کودک انجام ندهید. هر کودک با روند رشد منحصر به فردی دارد و خلق و خو و شخصیت او مخصوص به خودش است. مقایسه کودک با دیگران این پیام را به کودک می دهد که شما ترجیح میدهید کودک دیگری داشتید.
مقایسه کردن نه تنها به تغییر رفتار کمک نمی کند بلکه وارد کردن فشار برای انجام کاری که کودک برای آن آمادگی ندارد یا علاقه ای نشان نمی دهد می تواند برای کودکان کوچکتر گیج کنند باشد و عزت نفس آنها را تحت تاثیر قرار دهد.
به جای یادآوری نقاط ضعف کودک به موفقیت های او اشاره کنید و آنها را پر رنگ کنید.
بهتر از این می توانستی انجام بدهی!
درست مانند مقایسه کردن، قضاوت سریع و سخنان طعنه آمیز هم می توانند به شکلی که والدین تصورش را هم نمی کنند به کودک آسیب برساند. یادگیری فرآیندی کوشش و خطا است. اگر کودک در انجام کاری اشتباه می کند و همان اشتباه را دوباره تکرار می کند، بهتر است از جملاتی استفاده کنید که در عین مولد و حمایتی بودن، ارزش شک و دودلی را به کودک بیاموزد.
.
بس کن یا کاری می کنم که پشیمان بشوی!
معمولا تهدید از سوی والدینی که کلافه و عصبانی هستند بی ثمر است. اشکال استفاده از جملات تهدید آمیز این است که دیر یا زود مجبور خواهید شد به تهدیدتان عمل کنید یا تهدیدتان قدرتش را از دست خواهد داد. تهدید به زدن منجر به انجام تنبیه خواهد شد که روش ناکارآمدی برای تغییر رفتار است.هر چه کودک بزرگتر باشد، زمان بیشتری برای تاثیرگذاری این شیوه لازم خواهد بود. بنابراین بهتر است برای آنها از مجموعه ای از تکنیک های سازنده مانند جهت دهی، دورکردن کودک از موقعیت یا تایم اوت به جای درنظر گرفتن عواقب منفی مانند تنبیه کلامی یا پشت دست زدن استفاده کنید.
صبر کن بابا برگرده!
این شیوه بسیار آشنای فرزند پروری که نه تنها نوع دیگری از تنبه است بلکه بسیار هم آبکی و بی نتیجه است. برای تاثیرگذاری لازم است خودتان کنترل شرایط را در دست داشته باشید. انضباط معلق با عواقب رفتار و اعمال کودک مرتبط نخواهد شد. زمانی که والد دیگر به خانه برسد به احتمال بسیار زیاد کودک کاری که انجام داده را فراموش کرده و علاوه بر این ممکن است شدت عذاب ناشی از انتظار مجازات بیشتر از حد لازم باشد. و در نهایت اینکه انتقال مسولیت به فرد دیگر می تواند باعث کاهش قدرت نفوذ شما شود.
زود باش!
آیا کسی وجود دارد که در این دنیای پر از هیاهو و قرار ملاقات های پی در پی و برنامه ریزی های فشرده این عبارت را نشنیده باشد؟ مطمئنا همه پدر و مادرهای جوان فرزند کوچکی دارند که موفق به پیدا کردن کفش ها یا پاپوش هایش نمی شود یا می خواهد خودش به تنهایی جوراب هایش را بپوشد. آیا می دانید در این شرایط باید با چه صدا و لحنی از کودک بخواهید عجله کند؟
اگر هر روز با آه و ناله و غرولند و در حالی که دستهایتان را روی گونه هایتان می زنید از کودک می خواهید عجله کند، کمی بیشتر دقت کنید. این احتمال وجود دارد زمانی که عجله داریم رفتاری بکنیم که باعث احساس گناه در کودک شود. این احساس گناه می تواند بدون ایجاد انگیزه برای انجام سریعتر کار، احساس بدی در کودک به وجود بیاورد. بنابراین سعی کنید خودتان را کنترل کنید و زمان کافی را پیش از انجام کارها پیش بینی کنید.
آفرین! دختر خوب!
چه اشکالی در این جمله وجود دارد؟ تشویق مثبت یکی از بهترین ابزارهای تاثیرگذاری است که والدین در اختیار دارند. مشکل زمانی شروع می شود که با تکرار بیهوده و بی رویه این جملات برای هر کار کوچکی که کودک انجام می دهد، معنی و ارزش آن را از بین می برید. کودکان می توانند تفاوت میان تشویق برای انجام یک کار ساده را با تشویق برای یک تلاش واقعی تشخیص دهند.
برای تشویق کودک به نکات زیر توجه کنید:
فقط تکالیفی را تشویق کنید که نیازمند تلاش واقعی هستند. نوشیدن یک لیوان شیر ارزش استفاده از این جملات را ندارد و یا اگر کودک هر روز نقاشی می کشد، لازم نیست هر بار از این جملات استفاده کنید.
مشخص و دقیق حرف بزنید. به جای گفتن "آفرین" بهتر است بگویید : " چه رنگ های زیبایی در نقاشی ات به کار برده ای" یا " امروز دیدم که در حال نقاشی داستانی هستی که امروز باهم خواندیم"
به جای تشویق و تاکید بر کودک، رفتار کودک را مورد تشویق قرار دهید.
منبع: نی نی سایت