“سازمان نظام مددکاری اجتماعی بازهم تصویب نشد.” این شاید آخرین جمله و اظهارنظری بود که درباره سازمان نظام مددکاری اجتماعی تاکنون مطرح شده و بعد از آن باز از یادها رفت. امروز بعد از سالها که بحث سازمان نظام مطرح شده و خاصه بعد از اتفاقات دو سال اخیر که حتی تا صحن علی مجلس برای تصویب قانونی آن نیز رفته است، می توان گفت که این بحث یک بحث جدی است که البته چون به طور پراکنده مطرح شده و بعضا جواب قانع کننده ای نیافته گویی از اعتبار افتاده و دردی مزمن شده است.
یکی از مهمترین دلایل به نتیجه نرسیدن این موضوع شاید این است که هرگز موضوع تبدیل انجمن ها به “سازمان نظام” به صورت یک دغدغه عمومی و صنفی مطرح نبوده است. اگر گاهی عده ای بحث جدی تری در این باب کرده اند به سبب اشراف شخصی به موضوع بوده و به واسطه همان چند نفر هم به اوج خود می رسیده و بعد از مدت کوتاهی از اولویت می افتاده است. اما سازمان نظام چیست و آیا لیاقت آن را دارد که دغدغه عموم مددکاران اجتماعی باشد؟
در بررسی این پدیده نمی توان به معادلهای خارجی رجوع کرد زیرا بافت فرهنگی، اجتماعی و از آن مهمتر قانونی ایران با بسیاری از کشورهای دنیا متفاوت است. در عوض، می توان در توضیح این مطلب، مصادیق داخلی مانند سازمان نظام پزشکی، سازمان نظام پرستاری، سازمان نظام پرستاری، سازمان نظام روانشناسی و مشاوره یا مواردی مانند سازمان نظام دامپزشکی یا سازمان نظام ورزشی را مثال زد.
آنچه که به قطع می توان گفت این است که تفاوتهای عمده ای در ساختار، ماهیت و کارکردهای یک سازمان نظام با یک انجمن غیردولتی وجود دارد. یقینا مهمترین کارکرد سازمان نظام، جلوگیری از ورود افراد غیرمتخصص در عرصه شغلی و ارائه خدمات تخصصی است. در صورت وجود سازمان نظام، افراد تنها در صورت کسب حداقلهای تعیین شده از سوی هیأت ارزشیابی سازمان می توانند صلاحیت کار در آن حرفه را بیابند. یکی از شرایط حداقلی، داشتن مدرک دانشگاهی با عنوان تعیین شده از سوی این سازمان است. و کسان دیگر، حق انجام اقدامات حرفه ای آن حوزه را نخواهند داشت. سازمان نظام همچنین مسئولیت جدی در بازآموزی اعضای خود دارد. افراد حرفه ذیربط باید دائما در کلاس های آموزشی برگزار شده از سوی سازمان شرکت کرده و مدرک بازآموزی دریافت کنند تا اعتبار مجوز آنها حفظ بماند. در غیراینصورت ممکن است سازمان، در مورد مجوز خود بازنگری کند.
تهیه منشور اخلاق حرفه ای یکی از وظایف ذاتی سازمان نظام است. منشور اخلاقی مجموعه ای از قواعد اخلاقی اند که صاحبان یک حرفه مشخص ملزم به اجرای آن هستند. در حال حاضر مددکاران اجتماعی به صورت غیر حرفه ای( به معنای علمی کلمه) با قرائت سوگندنامه خود را متعهد به رعایت برخی اصول انسانی می کنند که البته تخلف یا تخطی از آنها هیچگونه پی گردی به واسطه سوگندنامه نخواهد داشت و تنها به لحاظ وجدانی یا مطابق برخی قانون مجازاتهای اسلامی مصوب مجلس یا برخی قوانین موضوعه در هر بخش ممکن است با آنها برخورد شود. به هر حال سوگندنامه تعهد قانونی برایشان به دنبال نخواهد داشت و این با اصل حرفه ای بودن منافات دارد.
بخشهای دیگر وظایف سازمان نظام عباتند از : تعیین تعرفه خدمات تشخیصی درمانی در بخش خصوصی، صدور پروانه فعالیت شاغلین بخش خصوصی، ثبت نام و صدور گواهی عضویت، تعیین ضوابط و نظارت بر تبلیغات ، ارائه خدمات رفاهی و بیمه ای به اعضای سازمان و حمایتهای صنفی از ایشان، دخالت در تعیین میزان مالیات برای بخشهای خصوصی، حضور یک نماینده در برخی شوراهای ملی مرتبط، تدوین شرح وظایف شاغلین حرفه و ورود در رسیدگی به تخلفات حرفه ای اعضا. برخی اقدامات دیگر همچون چاپ نشریات و برگزاری مسابقات و غیره نیز می تواند از سوی چنین نهادی اجرا شود که گاهی در زمره وظایف الزامی آنها نیست.
اما شاید همه اینها در مقابل قدرت قانونی که سازمان نظام به واسطه دریافت حکمش از سوی بالاترین مقام اجرایی کشور بدست می آورد و مرجعیت و قدرت صنفی که به واسطه حمایت همه افراد شاغل در این حرفه به دست می آورد چندان مهم نباشند. ورود با قدرت قانونی در مواقعی که افراد فاقد تخصص و مجوز برای انجام فعالیتهای حرفه ای فراخوانده می شوند. الزام به استفاده از اعضای این سازمان یا دستکم دارندگان مدرک تحصیلی مورد پذیرش این سازمان در پستهای شغلی مشخص قدرتی است که در حال حاضر فقدان آن به شدت برای مددکاران اجتماعی حس می شود و در سنوات اخیر نوک پیکان انتقادات به گروه های غیردولتی مانند انجمن مددکاران اجتماعی و انجمن علمی مددکاران اجتماعی را شکل داده اند. باید پذیرفت که انجمن تخصص غیردولتی هرچقدر هم که قدرت و نفوذ داشته باشد به واسطه فقدان قدرت قانونی لازم، امکان مداخله در بسیاری از حوزه های علمی و صنفی را ندارد. در بسیاری از موارد اگر انجمن بخواهد دخالت کند یا باید از نفوذ شخصی برخی اعضای خود بهره بگیرد (که در مورد مددکاری اجتماعی، اساسا این موضوع صدق نمی کند و وجود خارجی ندارد) یا با به راه انداختن موجهای تبلیغاتی و فراخوانهای گسترده با حمایت اعضای خود به مرجع تصمیم گیرنده فشار غیررسمی و رسانه ای وارد آورد.
نگاهی به این فواید و مزایا می تواند دلیل دشواری تصویب طرح سازمان نظام مددکاری اجتماعی را روشن سازد. یافتن قدرت و ایجاد جایگاهی که دارای قدرت باشد در هیچ جامعه ای آسان نیست. از آنجایی که در حال حاضر با غیبت چنین قدرتی برای مددکاران اجتماعی، کسانی از سایر حرفه های مشابه مخصوصاً فضای استخدامی بیشتر و مطلوبتری دارند، احتمال اینکه از وضعیت موجود چندان ناراضی نباشند و (البته مدرک مشخصی ندارم اما) بخواهند مانع تحقق این هدف شوند نیز وجود دارد. ناگفته پیداست که تمایز بین حرف و وظایف شغلی و تخصصی آنها می تواند برای همه افراد حرفه ای منشأ برکات باشد اما تمایل به فرصت های بیشتر و مانور تبلیغاتی روی قدرت منحصر به فرد یک سازمان به اندازه کافی جذابیت دارد که بخواهد عده ای هرچند اندک را وسوسه کند که وضع موجود را حفظ کنند. این را نیز باید گفت که در جامعه در حال توسعه ما که اصولا مرزهای تخصص و ساختارها چندان روشن نیستند کامل و کافی نیستند. مثال روشن این ادعا، دعوای دنباله دار سازمان نظام روانشناسی و مشاوره ایران با سازمان بهزیستی در مورد مرجعیت و انحصار صدور مجوز مراکز مشاوره روانشناسی است. در حالت ایده آل برای شرایط فعلی می توان امیدوار بود که سایر متخصصان ذی نفوذ کمک کنند تا مددکاران اجتماعی بتوانند صاحب جایگاه حرفه ای در کشور شوند تا بتوانند در تشکیل تیمهای یاورانه آسانتر عمل کنند.
با همه این اوصاف، شاید اگر کارکردهای این نهاد بین مددکاران اجتماعی به بحث گذاشته شود و کسانی که اطلاع واثقتری از سازوکارهای قانونی ایجاد و بقای چنین سازمانی دارند، به صحنه بحث بیایند موضوع حاشیه ای فعلی به دغدغه ای جدی برای همه مددکاران اجتماعی تبدیل شود. باید به یاد داشته باشیم که اولین و مهمترین نکته در ایجاد سازمان نظام مددکاری اجتماعی، ایجاد وحدت رویه و حمایت همه جانبه همه صاحبان این حرفه است. در غیر اینصورت، تا سالهای سال بعد از این، این بحث تنها نقل محافل خصوصی و دلیل گله و شکایتهای مجالس غیررسمی و زمینه ساز غیبت گویی ها و پشت سر- رجزخوانی ها خواهد بود. انجام کاری به این بزرگی و یافتن قدرت حرفه ای به این عظمت، جدیتی بیش از این انتقادهای شخصی و غیرحرفه ای می طلبد.
عباسعلی یزدانی
مددکار
اجتماعی
«بنی آدم اعضای یک پیکرند/که در آفرینش ز یک گوهرند»
شاید این بیت، معروفترین بیت از اشعار سعدی، شاعر بزرگ ایرانی باشد که تقریبا عامهی مردم از کوچک تا بزرگ آن را در حافظهی خود دارند.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، دربارهی این بیت، سخنهای زیادی گفته شده، یکی از همین سخنهای معروف، نوشته شدن این شعر با خط نستعلیق طلاکوب بر سردر سازمان ملل است که در سالهای گذشته بهانهای شده تا ما ایرانیها به غرورمان بیافزاییم و بیش از پیش به تاریخمان افتخار کنیم؛ اما نخستین پرسشی که یک ذهن منطقی باید به آن پاسخ دهد این است که براساس کدام سند، این حرف زده میشود؟ اگر چنین موضوعی با این میزان اهمیت، واقعیت دارد چرا تا کنون با وجود حجم و سرعت بالای انتشار تصاویر در شبکههای اجتماعی امروزی، در جستوجوها نمیتوان به تصویری از آن دست یافت؟ آیا ذهن فعال مخاطب آگاه برای این پرسشها پاسخی یافته است؟
این مطلب حدود 30 سال است گوش به گوش مانند افسانهای قدیمی چرخیده و حتا برخی افراد آن را یکی از افتخارات ادبیات ایرانی بهشمار آوردهاند و مبنای سخنرانیها و کتابهای خود قرار دادهاند؛ ولی براساس جستوجوهای انجامشده، هیچ اثری از این شعر نهتنها در سردر سازمان ملل، بلکه در هیچ کجای شهر نیویورک آمریکا دیده نمیشود. بهعنوان مثال، ساسان والیزاده در قسمتی از کتابش با نام «سفر به نیویورک ، رسانهای به نام احمدینژاد» بهشکل مستقیم به جستوجو برای یافتن این شعر در سفرش به سازمان ملل اشاره و بیان میکند: «بهمحض آنکه میخواستم از زیر سردر سازمان ملل (راستی اینجا چندین ورودی دارد، سردر اصلی کدام است؟!) عبور کنم، چشمان کنجکاوم را به میلهها، ستونها و دیوارهای کناری دوختم، شاید چند واژه در دری بیایم یا حداقل مفهوم شعر سعدی را به یکی از زبانهای بینالمللی، اما هرچه جستم هیچ نیافتم.»
همچنین هنگامی که بحث قرار گرفتن این بیت از شعر سعدی در پشت اسکناس ۱۰هزار تومانی محل مناقشه شد، کاووس حسنلی - پژوهشگر ادبی – در گفتوگویی وجود هرگونه لوح یا سردری را با این اشعار از سعدی در مقر سازمان ملل متحد رد کرد و اینگونه گفت: «متاسفانه الان طوری شده که اگر این حرف را بزنیم، هیچکس باور نمیکند و مردم واقعا فکر میکنند شعر سعدی در سردر سازمان ملل متحد نوشته شده است، حال آنکه نه سردری و نه تابلویی با اشعار سعدی در سازمان ملل وجود ندارد.»
بهنظر میرسد نقل همین مطالب برای تکذیب کلی این شایعه کافی باشد؛ اما اصل ماجرا چیست؟ سرچشمهی این شایعه کجاست؟ احتمالا در سالهای ابتدایی افتتاح سازمان ملل، در نمایشگاهی عمومی از طرف ایران لوحی با این مضمون در آنجا نصب شده و احتمالا در مدت کوتاهی برداشته شده باشد و همین باعث شده در طول چند دهه، این اشتباه شگفتآور در دهان همهی نویسندگان، سخنرانان و مردم کوچه بازار بچرخد.
با این جمله به عقبتر برمیگردیم، به سال 1384 و گفتوگویی از دکتر ظریف ـ سفیر و نمایندهی سابق ایران در سازمان ملل متحد ـ که گفت: «فرش بسیار نفیس ایرانی، کار استاد محمد صیرفیان، هنرمند اصفهانی و استاد بنام هنر فرش ایران در مقر سازمان ملل نصب شد. شعر معروف سعدی شاعر بزرگ ایرانی «بنیآدم اعضای یک پیکرند/که در آفرینش ز یک گوهرند» با طلای ناب در وسط آن نقش بسته است و ترجمهی انگلیسی این شعر نیز توسط نمایندگی دائم کشورمان تهیه و در کنار فرش نصب گردیده تا هر بینندهای را مبهوت عظمت فرهنگ و تمدن ایران و خرد و حکمت ایرانیان نماید.»
این دیپلمات ایرانی ادامه داد: «اهمیت هدیه جدید این است که در شرایطی به سازمان ملل ارایه شد که محلهای نصب هدایا تقریبا روبه اتمام بود و سازمان ملل با تلاشی که طی یک سال پیش صورت گرفت، پذیرفت که این هدیه به ابعاد ۵ در ۵ متر در یکی از بهترین نقاط سازمان ملل که همه دیپلماتها، ملاقاتها و مذاکرات خود را در آن برگزار میکنند، نصب شود. نصب این فرش، توفیقی برای هنر و فرهنگ کشور است و از طرفی از سالها قبل و شاید از چندین دهه پیش معروف بود که شعر معروف «بنیآدم اعضای یک پیکرند/که در آفرینش ز یک گوهرند» منقوش و در سردر سازمان ملل آویخته شده است. در تحقیقاتی که ما کردیم در حداقل سه دههی گذشته، چنین کار انجام نشده بود. گرچه مبنای کار سازمان ملل شاید بهصورت واقعی، هیچ مفهومی بهتر از شعر سعدی را تعقیب نمیکند.»
تمام این اطلاعات و نقل قولها حاکی از آن است که شعر سعدی نهتنها با خط نستعلیق فارسی، بلکه با مضمون انگلیسی یا لاتین هم آنگونه که ما میپنداشتیم تا قبل از اقدام اخیر نمایندگی ایران در سازمان ملل و آن هم در قالب فرشی دست باف ، در هیچ جای سازمان ملل متحد وجود نداشته است و نقل این داستان از اساس شایعه بوده است .
البته به هر حال بود و نبود این سردر نه چیزی به اصل کلام شیرین شیخ اجل میافزاید، نه از آن میکاهد.
منبع : ایسنا