تنها دو نوشته زیبا

دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا
در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
می میرند، 

 
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد  گروس عبدالملکیان


 ما
کاشفان کوچه‌ی بن‌بستیم
حرف‌های خسته‌ای داریم
این بار
پیامبری بفرست
که تنها گوش کند گروس عبدالملکیان

به کجا داریم میریم؟؟؟؟؟

  اعتدال نوشت:
 در چند هفته اخیر شاهد اقدامی تاسف برانگیز از سوی مقامات محلی یک شهر کوچک حاشیه کویر ، در بستن جاده کویر زیبای مرنجاب ، که بلندترین رمل بادی جهان است ، به روی گردشگران بودیم و این در حالیست که در این فصل سالانه ده ها هزار نفر اقدام به بازدید از این مناطق نموده و چنین امری نه در ایران و نه در هیچ کجای جهان سابقه نداشته است.

 بنا بر این گزارش ، پوشش و رفتار نامناسب و مغایر با پوشش مردم محلی این منطقه(!) از سوی ماموران انتظامی مستقر در این جاده ، دلیل اصلی ممانعت از ورود گردشگران عنوان شده است .

 نکته تاسف براگیز آنجاست که گردشگرانی که در آبان ماه (بهترین زمان سفر به مرنجاب) به این منطقه عزیمت کرده اند ، با ممانعت نیروی انتظامی مواجه شده اند و ماموران، با برخورد نامناسبی، آنها را از کویر رانده اند و به گردشگرانی که با ثبت نام در تورهای مختلف و طی مسافتهایی بالغ بر 500 کیلومتر خود را به این منطقه رسانده اند ، اعلام شده که مردم مذهبی و سنتی مناطق اطراف کاشان، نمی توانند رفتارهای برخی از گردشگران را که بر خلاف آداب و رسوم و سنن خود می دانند، تحمل کنند! 
 
البته این نکته را هم باید در نظر گرفت که تا شعاع 35 کیلومتری کویر مرنجاب ، هیچ جنبده ای غیر از رمل و آفتاب زندگی نمی کند!

جمعیت جهان هفت میلیاردی شد.

یک نوزاد فیلیپینی با تولد خود جمعیت جهان را به هفت میلیارد رساند و بدین ترتیب نامش در تاریخ ثبت شد.



نامه ای به یک ف.ا.ح.ش.ه (کپی برداری)

سلام ف.ا.ح.ش.ه!

هان!؟ تعجب کردی!؟ میدانم در کسوت مردان آبرومند، اندیشیدن به تو رسم ، و گفتن از تو ننگ است ! اما میخواهم برایت بنویسم .

 شنیده ام، تن می فروشی، برای لقمه نان ! چه گناه کبیره ای…! میدانم که میدانی همه ترا پلید می دانند، من هم مانند همه ام !

 راستی روسپی! از خودت پرسیدی چرا اگر در سرزمین من و تو، زنی زنانگی اش را بفروشد که نان در بیارد رگ غیرت اربابان بیرون می زند اما اگر همان زن کلیه اش را بفروشد تا نانی بخرد و یا شوهر زندانی اش آزاد شود این «ایثار» است ! مگر هردو از یک تن نیست؟ مگر هر دو جسم فروشی نیست؟ تن در برابر نان ننگ است. بفروش ! تنت را حراج کن… من در دیارم کسانی را دیدم که دین خدا را چوب میزنند به قیمت دنیایشان، شرفت را شکر که اگر میفروشی از تن می فروشی نه از دین.

شنیده ام روزه میگیری، غسل میکنی، نماز میخوانی، چهارشنبه ها نذر حرم امامزاده صالح داری، رمضان بعد از افطار کار می کنی، محرم تعطیلی ! من از آن میترسم که روزی با ظاهری عالمانه، جمعه بازار دین خدا را براه کنم، زهد را بساط کنم، غسل هم نکنم، چهارشنبه هم به حرم امامزاده صالح نروم، پیش از افطار و پس از افطار مشغول باشم، محرم هم تعطیل نکنم! ف.ا.ح.ش.ه… دعایم کن.

فریدون فرخزاد

Free Food


سازمان ملل حرکت جدیدی را برای کمک به کودکان فقیر و گرسنه جهان شروع
 کرده است که بر اساس آن به ازای هر کلیک روی یک سایت معرفی شده، به یک کودک گرسنه در جهان غذای رایگان می‌رسددر این برنا مه ، کاربران با مراجعه به سایت اینترنتی:
http://thehungersite.com/ بر روی دکمه زرد رنگ بالای صفحه کلیک کرده و به این ترتیب به ازای هر کلیک، کمپانی های اسپانسر هزینه یک وعده غذای رایگان را برای کودکان تقبل می کنند...

داستان کوتاه جوجه عقاب اثر گابریل گارسیا مارکز

کوه بلندی بود که لانه عقابی با چهار تخم، بر بلندای آن قرار داشت.یک روز زلزله ای کوه را به لرزه در آورد و باعث شد که یکی از تخم ها از دامنه کوه به پایین بلغزد.بر حسب اتفاق آن تخم به مزرعه ای رسید که پر از مرغ و خروس بود.
... ...
مرغ و خروس ها می دانستند که باید از این تخم مراقبت کنند و بالاخره هم مرغ پیری داوطلب شد تا روی آن بنشیند و آن را گرم نگهدارد تا جوجه به دنیا بیاید
.یک روز تخم شکست و جوجه عقاب از آن بیرون آمد.جوجه عقاب مانند سایر جوجه ها پرورش یافت و طولی نکشید که جوجه عقاب باور کرد که چیزی جز یک جوجه خروس نیست. او زندگی و خانواده اش را دوست داشت اما چیزی از درون او فریاد می زد که تو بیش از این هستی. تا این که یک روز که داشت در مزرعه بازی می کرد متوجه چند عقاب شد که در آسمان اوج می گرفتند و پرواز می کردند. عقاب آهی کشید و گفت: ای کاش من هم می توانستم مانند آنها پرواز کنم.مرغ و خروس ها شروع کردند به خندیدن و گفتند: تو خروسی و یک خروس هرگز نمی تواند بپرد.اما عقاب همچنان به خانواده واقعی اش که در آسمان پرواز می کردند خیره شده بود و در آرزوی پرواز به سر می برد.اما هر موقع که عقاب از رویایش سخن می گفت به او می گفتند که رویای تو به حقیقت نمی پیوندد و عقاب هم کم کم باور کرد.بعد از مدتی او دیگر به پرواز فکر نکرد و مانند یک خروس به زندگی ادامه داد و بعد از سالها زندگی خروسی، از دنیا رفت.تو همانی که می اندیشی، هرگاه به این اندیشیدی که تو یک عقابی به دنبال رویا هایت برو و به یاوه های مرغ و خروسهای اطرافت فکر نکن

تبریک روز جهانی کودک


16 مهر روز جهانی کودک مبارک.


اگه گناه داری بیا استخدام شو اگه نداری کشکتو بساب!!!

آخه از کی میتونی انتظار داشته باشی؟؟؟؟

وقتی مدیر یه مجموعه ای که خودش مددکاره داره واسه واحد مددکاریش یه مشاور استخدام میکنه دیگه چه انتظاری میتونیم از بقیه داشته باشیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

وقتی بهش میگی چرا؟؟؟میگه آخه گناه داره امیدش به منه!!!!!!!!!!

من یاد گرفتم از این به بعد واسه اینکه استخدام بشم باید گناه داشته باشم شما هم سعی کنین تا میتونین گناه داشته باشین!!!!

آنالیز

شنبه:دکتر فکر آزاد( معروف و آشنا) ------ دکتر موسوی( باز هم آشنا البته تا حدودی)

یکشنبه:غیر مفید و غیر ضروری

دوشنبه:دکتر یکتا (میکروفن - نمره کم - اتمام خودکار و دفتر - شکستگی دست - توهم تمسخر)--------  حاج آقا بهرامی (الهم صل علی محمد و آل محمد-تقبل الله-آجرکم الله خیرا-استغفرالله و ربی و اتوبه علیک)---------دکتر جوادی (موجودی ناشناخته)

سه شنبه:کاربردی ترین و مفید ترین روز---خواب

چهارشنبه:باز هم توهم یادگیری در محیط کار به صورت عملی(دلیل تغییر روز های کارورزی افزایش بازده آموزش دانشجویان اعلام شد----اگه شما ربطشو فهمیدین به ما هم بگین!!!!!!!!)

مددکار اشتباهی خودسر....

با سلام خدمت همه ی سروران عزیز

اول از همه سال  تحصیلی جدید و ریش سفیدی تونو پیشاپیش تبریک میگم

دوم اینکه حقوق افتاد دوشنبه صبح 10-8

من از طرف همه ی بچه ها درخواست دادم حالا هر کی ناراحته بیاد بزنه تو گوشم 

اگرم نظر شما هم همین بوده که خیلی عالیه