رئیس انجمن مددکاری: 7 سال است آمار معتادان کشور 2 میلیون نفر اعلام می‌شود




فارس: رئیس انجمن مددکاری ایران گفت:‌ آمار اعلام‌شده از سوی مسئولان از تعداد معتادان کشور 7 سال است که 2 میلیون نفر اعلام می‌شود و به نظر می‌رسد این آمار واقعی نیست.


مصطفی اقلیما با اشاره به روند پیشرفت اعتیاد که هم نوع آن و هم مصرف‌کنندگان آن افزایش یافته است اظهار داشت: اگر اوضاع با شرایط فعلی پیش رود و برای آینده برنامه‌ریزی نکنیم در آینده به افرادی برمی‌خوریم که غیرفعالند و توانایی تصمیم‌گیری و برنامه‌ریزی ندارند و بودجه کشور برای آنها خرج می‌شود.

وی افزود: در آینده با روند کنونی با افراد مریض مواجه خواهیم شد که در نهایت جامعه‌مان هم مریض می‌شود. به عنوان مثال رشد طلاق در حال حاضر 16 درصد افزایش داشته است و ما می‌دانیم که طلاق چقدر در ابتلای کودکان و زنان به اعتیاد تأثیرگذار است.

اقلیما با بیان اینکه در حال حاضر 7 سالی می‌شود که آمار معتادان 2 میلیون نفر اعلام می‌شود تصریح کرد: استاندارد جهانی می‌گوید هر چه جرم در کشور به صورت ظاهری و مشخص محاسبه شود به همان میزان در زیر جامعه مخفی است یعنی اگر آمار 2 میلیون نفر معتاد را قبول کنیم به نوعی 4 میلیون نفر معتاد در کشور داریم که نیمی از آنان شناسایی نشده‌اند.

وی اضافه کرد: اگر هر خانواده معتاد 4 نفر باشند به نوعی 16 میلیون نفر در کشور با پدیده اعتیاد درگیر هستند و می‌توان حدس زد که بین 6 تا 8 میلیون کودک حاصل از خانواده اعتیاد در کشور وجود دارد.

اقلیما خاطر نشان کرد: بودجه‌های زیادی بابت معضل اعتیاد در کشور خرج می‌شود. اما متأسفانه به دلیل اینکه پدیده اعتیاد به درستی ریشه‌یابی نشده است و زیر ساخت‌های حل آن وجود ندارد مشکل حل نشده است.

چرا دیوونه شدی؟؟؟؟؟؟

از یک دیوونه میپرسن چرا دیوونه شد ی؟ میگه : من یه زنی گرفتم که یه دختره 18 ساله داشت، دختر زنم با بابام ازدواج کرد، در نتیجه، زن من، مادرزن پدرشوهرش شد، از طرفی دختر زن من که زن بابام بود، پسری به دنیا آورد که میشد برادر من و نوه ی زنم،پس نوه ی منم میشد، در نتیجه من پدربزرگ برادر ناتنی خودم بودم،چند روز بعد زن من پسر... ...ی به دنیا اورد که زن پدرم، خواهر ناتنی پسرم و مادربزرگ او شد،در نتیجه پسرم، برادر مادربزرگ خودش بود، از طرف ی چون مادر فعلی من یعنی دختر زنم،خواهر پسرم بود، در نتیجه من خواهرزاده ی پسرم بودم.

معمولترین روشهای تقلب در دانشگاههای جهان

1. نوشتن بر روی بطریهای آب: این مورد یکی از مبتکرانه ترین شیوه های تقلب محسوب می‌شود. دانشجویان برچسب روی بطری را برداشته، برگه تقلب را زیر آن چشبانده و برچسب را مجدد روی بطری چسبانده و با پر کردن بطری از آب به راحتی نوشته های ریز نوشته شده را خوانده و بدون هیچ گونه جلب توجهی تقلب می‌کنند.

2. استفاده از جلدهای خوراکی هایی مانند چیپس، آدامس، شکلات و غذا برای نوشتن تقلب.

3. نوشتن بر روی قسمتهایی از بدن مانند ساق پا و آرنج و یا جا سازی برگه های تقلب داخل آستین و جوراب.

4. کپی برداری از نوشته های دیگران. با اینکه که این روش بسیار قدیمی است اما هنوز در بین دانشجویان طرفداران زیادی دارد.

5. استفاده از کلاه که باعث می‌شود مراقبین توجه کمتری به دانشجو داشته تا وی بتواند به اطراف نگاه کرده و به راحتی از برگه های نوشته شده تقلب استفاده کند.

6. ترک کردن کلاس به بهانه رفتن به دسشتشویی و یا خوردن آب. از این طریق دانشجو خارج از محدوده دید مراقبین می‌تواند به هرگونه منبع اطلاعاتی خارج و داخل دانشگاه دسترسی داشته باشد.

7. ترجمه موتورهای جستجو که با استفاده از آن دانشجو ابتدا موضوع مورد نظر را به زبان دیگری مانند اسپانیایی یافته سپس آن را به انگلیسی ترجمه کرده و از این طریق هیچ ردی از منبع اصلی موضوع به جای نمی‌ماند.

8. عکس گرفتن از مطالب درسی، جستجو در اینترنت، فرستادن جواب صحیح از طریق پیام کوتاه به دیگران از جمله کارهایی است که دانشجویان با استفاده از موبایل انجام می‌دهند.
 



دی ماه و .....

گذشت و گذشت و گذشت و گذشت ،تا این که ایام امتحانات رسید.


وقتی ایام امتحانات میشه، اینجوری میشه دیگه!


میگید چجوری؟ معلومه دیگه... صبح تا شب باید عیـــــــــــــن چی درس بخونیم... حالا صبح تا شب که نه، ولی دیگه ظهر به بعد ،ظهر به بعد که نه!ولی ساعت 6 به بعد آره دیگه ،6به بعد که نه !ولی 10 به بعد که اره،آقا اصلا بی خیال نخواستیم درس بخونیماصلا آقا جون ما نخواسته باشیم درس بخونیم باید کیو ببینیم!چیه آقا جون اصلا نمی خوام بخونم،اصلا بگو ببینم آقا کی باشن که به من میگن چیکار بکنم چیکار نکنمبرو بینم بابا




کارشناسی ارشد


چیزی در جیبش تکان خورد، گوشی‌همراه را بیرون آورد  و پیامک را خواند:

Salam, khubi agha? shenidam karshenasi

 arshadetam gerefti, tabrik migam va movafagh bashi

گوشی را در جیب شلوارش گذاشت، آفتاب داشت غروب می‌کرد، از داخل ساکش که روی پیاده‌رو کنار دیوار ولو بود، دسته‌ای سی‌دی بیرون آورد و در میان جمعیت  فریاد زد: سی دی دی‌وی‌دی هزار...دی‌وی‌دی هزار!



فقط خواستم بگم یلداتون مبارک