roya
پنجشنبه 18 خردادماه سال 1391 ساعت 02:44 ب.ظ
نمیدونم حالا اشکم که در نیومد اما راستش من فکر میکردم زنده نبودن ایشون!!!وقتی شنیدم نارحت شدم اما نتونستم نارحتیمو نشون بدم. توضیح اینکه با اونی که =باوجودی که;)
آبی دریا
شنبه 13 خردادماه سال 1391 ساعت 11:52 ب.ظ
تسلیت به جامعه ی مددکاران
amir
چهارشنبه 10 خردادماه سال 1391 ساعت 10:37 ق.ظ
عجبا من خودم بهت گفتم دکتر ولی اشکی خداوکیلی ندیدم
دکتر اشکم درونی بود ندیدی همون خنده ای که کردم از گریه غم انگیز تر بود(حالا ما یه قوپی اومدیما باید بزنی تو پرمون دکی)
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ولی دوستت آقا امیر چه ضایعت کردا ولی شایدم اشک درونی ریخته باشی به خدا !
مددکاری اجتماعی موجود ! بی گناهیه باور کن .
دوست دارم که دوست، عیب مرا
همچـو آئینــه روبــــــــــرو گـوید
منتظر شما هستیم
نمیدونم حالا اشکم که در نیومد اما راستش من فکر میکردم زنده نبودن ایشون!!!وقتی شنیدم نارحت شدم اما نتونستم نارحتیمو نشون بدم.
توضیح اینکه با اونی که =باوجودی که;)
تسلیت به جامعه ی مددکاران
عجبا
من خودم بهت گفتم دکتر ولی اشکی خداوکیلی ندیدم
دکتر اشکم درونی بود ندیدی همون خنده ای که کردم از گریه غم انگیز تر بود(حالا ما یه قوپی اومدیما باید بزنی تو پرمون دکی)