چرا دیوونه شدی؟؟؟؟؟؟

از یک دیوونه میپرسن چرا دیوونه شد ی؟ میگه : من یه زنی گرفتم که یه دختره 18 ساله داشت، دختر زنم با بابام ازدواج کرد، در نتیجه، زن من، مادرزن پدرشوهرش شد، از طرفی دختر زن من که زن بابام بود، پسری به دنیا آورد که میشد برادر من و نوه ی زنم،پس نوه ی منم میشد، در نتیجه من پدربزرگ برادر ناتنی خودم بودم،چند روز بعد زن من پسر... ...ی به دنیا اورد که زن پدرم، خواهر ناتنی پسرم و مادربزرگ او شد،در نتیجه پسرم، برادر مادربزرگ خودش بود، از طرف ی چون مادر فعلی من یعنی دختر زنم،خواهر پسرم بود، در نتیجه من خواهرزاده ی پسرم بودم.

نظرات 2 + ارسال نظر
سید ۸۷ چهارشنبه 22 دی‌ماه سال 1389 ساعت 12:44 ب.ظ

ولک این طرف عرب نبوده

نمیدونم ولک
دیدمش ازش میپرسم

مددکار یکشنبه 19 دی‌ماه سال 1389 ساعت 03:21 ب.ظ

اتفاقی مطالبی که راجع به مردان جمع آوری کرده بودید خواندم بعد متوجه شدم که الحق مددکار اشتباهی هستید احترام به انسانها و پذیرش آنان فارغ از هرگونه جنبه های دیگر از اصول اساسی مددکاری بوده و پیشداوری یا برچسب زدن به مخلوقات خداوندی که انسان اشرف آنان است در مددکاری منسوخ می باشد بنابرین لازم است از جامعه مددکاران کشور عذرخواهی نمایید. وبلاگ آوای مددکار

من که آره خودمم قبول دارم مددکار اشتباهیم
ولی اون جملاتو من نذاشتم
نویسنده لطفا پاسخگو باشید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد