فقط به خاطر دل خودم



خسته ام خسته تر از همیشه دیگر حتی تماشای پر زدن شاپرک ها هم برایم تکراری 

 

و بی معنا شده پرواز زیباست اما چه فایده که قلب من بال  پروازش شکسته . 

 

زندگی زیباست اما چه فایده که برای من تنگ و تار است.تمام زیبایی های عالم برایم با  

 

زشتی هایش یکسان است. 

 

ای خدا تو بودی که حیاتم بخشیدی تو به خوب و بد اشنایم ساختی .تو بودی که اسمان 

 

را سقف تنهایی هایم و زمین را گهواره ی اشک های پنهانی من ساختی. 

 

ای خدا این جسم خاکی من برای روحم بس تنگ و خفه کننده ست.نمیدانم به کدامین 

 

گناه بود که پای مرا به درخت تنومند زندگی بستی و مجال دویدن را ازم گرفتی. 

 

خسته ام ازاین جسم که تمام عمرش را در تنهایی سپری کرد.دلم می خواهد بی ترس 

 

فریاد بکشم فریادی بس  بلند که تمامی عرش تو را بلرزاند. 

 

فریادی به بلندی نامحدود..........



ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

 

 

 

باتو هستم ای قلم تو ای همراه و ای همزاد من سرنوشت هردومان حیران بازی های 

 

زشت سرنوشت .شعرهایم را نوشتی دست خوش اشکهایم را کجا خواهی نوشت. 

 

 

نظرات 2 + ارسال نظر
آبی دریا شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:05 ب.ظ

پرواز هم دیگر رویای آن پرنده نبود
دانه دانه پرهایش را چید
تا بر این بالش خواب دیگر بیند

خیلی قشنگه مرسی

مددکارا۸۸ شنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:27 ب.ظ

وبلاگت خیلی قشنگه وجذابیت خاصی داره امیدوارم بازم ادامه بدی

mer30 mamnon

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد