پویـایـی گــروه!!!

گروه چیست : عبارت است از دو یا چند نفر که به هم وابسته اند و با تعامل اجتماعی , بر یکدیگر تاثیر می گذارند .

پویایی گروه : رشته ای تحقیقاتی که هدفش پیشبرد دانش انسان در مورد گروه ها ‌, قوانین تکوین و تحول آنها و روابط متقابل گروهها با افراد, دیگر گروه ها و موسسات بزرگ است . پویایی گروه مشتی شعار در مورد نحوه سازماندهی گروه ها نیست – مثلا بر جزییاتی چون مشارکت یکسان اعضای گروه ، رهبر دموکراتیک و سطح بالای رضایت اعضای گروه تاکید ندارد .بلکه پویایی گروه ، تحلیل علمی جنبه های  مختلف گروه از طریق نظریه سازی و آزمون دقیق این نظریه ها از طریق تحقیقات تجربی است .

کورت لوین ، بنیانگذار پویایی گروه معتقد است که هر گروهی که بوجود می آید به نظام متحد و منسجم و متحدی تبدیل می شود که ویژگی های نوخاسته ای دارد و نمی توان آن را با بررسی اجزایش شناخت . لوین در مورد گروه ها از این ضرب المثل گشتالتی استفاده می کرد که )) کل بیش از اجزایش است )) .

سه مولفه ی اصلی ساختاری گروه ها عبارتند از : هنجارها  , نقش ها  و روابــط

 

هنجـــارها :

 ملاک ها و معیارهای در حال تکوین و مورد توافقی هستند که رفتارهای گروه را تنظیم می کنند . هنجارها تا حدودی اعضای گروه را محدود می کنند ولی اعضای گروه از نظم حاصل از هنجارها سود می برند. هنجارها بر دو دسته اند : هنجارهای دستوری و هنجارهای توصیفی . کسانی که از هنجارهای دستوری تخطی کنند مجازات می شوند اما کسانی که از هنجارهای توصیفی تخطی می کنند به عنوان آدم هایی عجیب و نامتوازن قلمداد می گردند .

 

نقش ها  :

 از زمان آغاز گروه بر اساس تقسیم مسولیت ها و عوامل شخصیتی ، نقش ها شکل می گیرند . گروه هایی که با مشکلات و مسایل بیشتری روبرو است سریع تر نقش ها را سازماندهی می کند . گروه برای بقای خود نیاز به دو هدف خود باید پاسخ دهد : گروه باید تکالیفش را انجام دهد و روابط میان اعضایش را حفظ کند .  نقش ها به سه دسته کلی تقسیم می شوند : نقش های تکلیفی , نقش های اجتماعی ـ هیجانی و نقش های خودخواهانه .

 

نقش های تکلیفی : به رفتارهای هدفمند و تکلیف مدار اعضای گروه گفته می شود . این نقش ها با تکلیف مداری و اجبار در مسولیت همراه است و اهداف گروه را دنبال می کند . هــماهنگ کننده (رهبر)،توضیح دهنده ،انرژی بخش ، ارزیاب/منتقد ، جستجوگر اطلاعات ، اطلاع گیرنده و نظر دهنده از این دسته نقش هایند .

نقش های اجتماعی ـ هیجانی : در کنار تکالیفی که گروه به عهده اعضایش می گذارد روابط صمیمانه نیز بایستی مد نظر گرفته شود تا نیازهای میان فردی و هیجانی اعضایش پوشش داده شود و هبستگی گروه بر اساس آن استوار بماند . سازشگر, مشوق , مطیع , هماهنگ کننده و … نیز از این دسته نقش هایند .

نقشهای خودخواهانه : همیشه در گروه ها کسانی هستند که با اهداف گروه هماهنگی نداشته و در پی بر هم زدن نظم موجود گروه هستند . تمارض کنندگان ، پرخاشگران ، سلطه گران ، توجه طلبان ، خوش گذرانان و  … در این دسته جا می گیــرند .

 

فشار نقش : بعضی از نقش ها پیچیده تر از بعضی دیگرند . بعضی از اعضای گروه فقط یک نقش دارند و بعضی ، نقش های متعدد. کسانی که نقش های پیچیده را بازی می کنند معمولا پایگاه بالاتری دارند .  اما همین نقش های پیچیده می توانند فشار روانی زیادی بر فرد مورد نظر وارد آورند  خصوصا وقتی رفتارهایی که در آن نقش باید انجام بدهند به خوبی مشخص نباشند یا با هم تعارض داشته باشند . کارایی فرد و گروه در فشارهای ناشی از ابهام نقش و تعارض نقش دستخوش افت می شود .

 

روابط بین اعضای گروه :

هنجارها و نقش ها اگرچه نوع رفتار های اعضای گروه را تععین می کنند  ولی روابط میان اعضای گروه را مشخص نمی کنند . اینکه چه کسی می تواند به عنوان رهبر انتخاب شود، چه کسانی محبوبیت بیشتری دارند و چه کسانی دستورات را اجرا می کنند به روابط درون گروهی باز می گردد . متفاوت بودن سلطه ها ، حرمت ها و میزان اعتبار و میزان کنترل , روابط پایگاهی یا روابط اقتــداری درون گروهی را رقم خواهند زد .

 روابط پایگاهی {روابط اقتداری : محصول توزیع قدرت یا اعتبار در گروه یا زنجیره دستورات یا سلسله مراتب سلطه اند . البته تفاوت های پایگاهی با برابری اعضای گروه مغایرت دارد اما در جامعه کوچکی به نام گروه برابری یک استثنا و نابرابری یک اصل است . سلسله مراتب قدرت , اختلاف و نزاع را در گروه محدود کرده و شانس بقای گروه را افزایش می دهد . انسان ها برای نشان دادن برتری خود, رفتارهای غیر کلامی تسلط و برتری  را در گروه نشان می دهند . محکم دست دادن ، جدی نگاه کردن ، وقار و قیافه گرفتن ، لباس مرتب پوشیدن و ... از نشانه های غیر کلامی برتری محسوب می شوند . تصورات قالبی معمولا سبب می شود که گروه مردان را بیش از زنان و مسن تران را بیش از جوانان در جایگاه های بالاتر ببیند .

شبکه های ارتباطی :

شبکه های ارتباطی به الگوهای معمول تبادل اطلاعات بین اعضای گروه گفته می شود . این شبکه های ارتباطی ممکن است به طور تعمدی یا در گذر مراحل به وجود آمدن گروه شکل بگیرند. در هر حال این شبکه های ارتباطی شکل خواهند گرفت . به بیان دیگر شبکه های ارتباطی به الگوهای ارتباطی خاصی گفته می شود که تعیین می کند چه کسی در گروه بیش از همه با دیگران صحبت می کند و با چه کسانی صحبت خواهد کرد (چرخی، Y  شکل ، زنجیری،  دایره ای).

در شبکه چرخی یک نفر در گروه با تمام اعضای گروه ارتباط دارد اما دیگران فقط با او ارتباط دارند که در مرکز قرار دارد. در شبکه زنجیری ، اطلاعات به صورت زنجیره ای منتقل می شود. در این شبکه فرد فقط با یک نفر در ارتباط می باشد . در شبکه Y  شکل ، فقط یک نفر وجود دارد که می تواند با بیش از یک  نفر ارتباط داشته باشد و در شبکه ی دایره ای ، تمام اعضای گروه می توانند با هم ارتباط داشته باشند .

    شبکه ها ی چرخی و Y  شکل شبکه متمرکز و شبکه های زنجیری و دایره ای غیر متمرکز می باشند . بررسی های اولیه نشان می داد که شبکه های متمرکز کارآمد تر از شبکه های غیر متمرکز است ولی این در صورتی بود که هدف و تکلیف مورد نظر ســاده و معمولی بوده باشند و در هنگامی که با تکلیف های پیچیده سرو کار داریم بهتر از ساختار های غیر متمرکز بهره ببریم . علت این امر اشباع اطلاعاتی فرد مرکزی و پایین آمدن توانایی او در پردازش داده های زیاد می باشد .

 

 

معمولا در شبکه های متمرکز اعضا مرکزی بیشترین رضایت از وضعیت و به نسبت دور شدن از مرکز کمترین میزان رضایت دیده می شود . در شبکه های غیر متمرکز تمامی افراد از جایگاه خود راضی و روابط میان گروهی ایشان خوب خواهد بود . همچنین در شبکه های سلسله مراتبی (متمرکز) مسیر انتقال اطلاعات به طور کلی نزولی است تا صعودی و اطلاعاتی که به طور صعودی ارسال می شوند به نحو غیر واقع بینانه ای مثبت اند .

 

 

عملکرد گروه

آیا وقتی که ما در حضور دیگران هستیم کارها را بهتر انجام می دهیم ؟

آیا استعداد ها و توانمندی های ما در جمع بیشتر ظهور می کنند ؟

آیا افراد در گروه ها به دلیل اینکه دیگران از تمام نیرویشان استفاده نمی کنند از زیر بار مسولیت شانه خالی می کنند ؟

تحقیقات نشان می دهد که افراد در حضور دیگران در اموری که بدانها تسلط دارند راندمان بهتری دارند اما در کارهایی که بر انها تسلط ندارند عملکردشان تضعیف می شود . به این بالا رفتن کارایی اصطلاحا تسهیل اجتماعی می گویند . حضور دیگران تحریک کننده است اما همین تحریک برای فردی که به کاری تسلط ندارد موجبات دستپاچگی و اضطراب می شود .

به همین دلیل لازم است تا اموری که اعضای گروه به آنها اشراف ندارند را تکی انجام دهند .

تنوع مهارت اعضای گروه : تنوع مهارت در بعضی از کارها مانند یک تیم تحقیقاتی مفید است اما در گروه هایی که اعضای غیر ماهر دارند عدم یکدستی اعضا باعث اتلاف زمان و منابع مالی می شود . تجانس در گروه بر دو شکل است : تجانس در سطح فرهنگ و چارچوب و تجانس تعادل روانی . عملکرد گروه هایی که شخصیت های مشابهی دارند بهتر از عملکرد گروه هایی است که اعضای آنها شخصیت های نامتشابهی دارند. گروه های متنوع با تغییرات شرایط بهتر کنار می آیند چون استعداد ها و صفات متنوع اعضای آنها ، انعطاف پذیری گروه را افزایش می دهد. در عین حال تنوع به گروه ها کمک می نماید راه حل های مختلفی برای مسایل پیدا کنند و خلاقیت و نوآوری آنها افزایش یابد. اما گروه های متنوع فاقد انسجام هستند چون اعضای آنها شباهتی بین خودشان و دیگران نمی بینند . معمولن عملکرد گروه بهتر از ماهرترین فرد در ان زمینه است .

مردان و زنان در گروه هــا: عملکرد مردان در گروه های تکلیف مدار بهتر است و عملکرد زن ها در گروه های تعامل گرا . مردان سبک تعاملی تکلیف مدار دارند و زنها سبک تعامل میان فردی. در نتیجه عملکرد مردها ، وقتی موفقیت به فعالیت شدید تکلیفی اعضای گروه بستگی دارد بهتر است و عملکرد زنها وقتی موفقیت گروه به فعالیت شدید اجتماعی بستگی دارد. گروه هایی که در آنها زنان و مردان تواما با هم کار می کنند عملکرد ضعیف تری از گروه های متجانس دارند . هر چند وجود یک زن در گروه های مردانه از گرایش مردان به رقابت می کاست و باعث می شود مثل یک تیم عمل کنند . گروه های صرفن زنانه معمولن متحد تر از گروه های صرفن  مردانه است .

اصول تغییر رفتار عضو :

#  هم کسانی که قرار است تغییر یابند و هم کسانی که قرار است نفوذ خویش را برای ایجاد تغییر، به کار برند، در هر دو دسته احساس قوی در مورد تعلق به گروه وجود داشته باشد . (ایجاد تعلق مقدم بر امر تغییر می باشد)

#  کشش و جذابیت گروه بزرگتر و قوی تر از رنج و زحمت تغییر باشد .

#  اعضای گروه در قبول اندیشه ی لزوم تغییر ، سهیم باشند .

#  اطلاعات مربوط به لزوم تغییر ، طرح های تغییر و نتایج وپیامدهای تغییر ، تمامی با افراد مربوط ، در میان گذاشته شود

#  گروه آن چنان فرصت و موقعیتی را برای فرد بوجود آورد که وی بدون ترس از هرگونه تهدید و یا تنبیهی ، رفتار مورد نظر را در بوته ی آزمایش و تمرین قرار دهد .

 

توصیه های کاربردی در تشکـــیـل و انسجــام گروه ها :

  • جذب و ماندن افراد در گروه ها به دو عامل بستگی دارد : ارزیابی و تعهد . ارزیابی تا حد زیادی محصول بررسی نسبت پاداش ها به هزینه هاست ـ یعنی هر چه این نسبت بزرگ تر باشد ارزیابی نهایی مثبت تر است.هر چه منافع افراد بیشتر لحاظ شود ماندگاری اعضا و رضایتشان بیشتر است . تعهد هم به تداوم رابطه فرد و گروه بستگی دارد . فردی به گروه تعهد دارد که رابطه اش را با گروه برای مدتی نسبتا طولانی حفظ کند.
  • انسان ها دوست دارند در کنار کسانی باشند که شبیه به خودشان هستند یا مکمل ایشانند . بنابراین اصل ، در ابتدای شروع گروه ها تجانس بسیار مهم است .
  • زن ها عضویت در گروه های کوچک تر ، غیر رسمی و صمیمی را ترجیح می دهند و مردها دنبال گروه های رسمی تر و تکلیف مدارند . مردها به گروه های هدف مدار و رقابت جو می پیوندند که در انها بتوانند به پایگاه رفیعی برسند و زنها که دنبال روابط صمیمی هستند بیشتر احتمال دارد به گروه های کوچک و حمایتگر ملحق شوند .
  • تمایل عمومی بر این است که افرادی که بیشتر در جمع صحبت می کنند را به رهبری انتخاب کنند ، ممکن است صحبت های یک فرد بی مضمون و بی ربط هم باشد اما تاثیری در این میل اعضا به پذیرش اینگونه افراد نمی کند . این اشتباهیست که معمولن در انتخاب رهبر گروه پیش می آید .
  • افرادی که زحمت بیشتری برای پیوستن به گروه می کشند و در فعالیت ها مشارکت بیشتری دارند معمولن به گروه متعهد تر می مانند . برای نیل به تعهد بیشتر اعضا مهم است که به فراخور امکانات و ظرفیت افراد انها را در کارها شرکت دهید .
  • به لحاظ روان شناسی گروه جایگزین نیاز اولیه انسان به خانواده است، بنابراین افراد انتظارات نسبتن مشابهی از گروه به عنوان خانواده دارند . به همان میزان که اهداف گروه حس مفید بودن را برطرف می کند ، روابط صمیمی هم نیاز به پیوندجویی و محبت را در افراد گروه در بر می گیرد . لازم است که گروه برای روابط میان گروهی به همان میزان هدف گذاری برای گروه ، زمان صرف این جنبه ی مهم حیات گروه نماید . رابطه گرایی در گروه هایی که همگی یا قسمت عمده ای از آنها را زن ها تشکیل می دهند جدی تر است .
  • دو شیوه رهبری وجود دارد : رهبری تکلیف گرا و رهبری رابطه گرا . هیچ کدام از دو شیوه ی فوق برتری ذاتی به دیگری ندارد . اما کاربرد آنها در زمان های مختلف رشد گروه متفاوت است . در ابتدای شکل گیری گروه و در مواقع بحران شیوه رهبری تکلیف مدار بهتر از شیوه ی رهبری تکلیف گرا جواب می دهد و در مواقعی که گروه در ثبات به سر می برد ، رهبری تکلیف مدار عملکرد بهتری دارد .
  • ثبات در گروه یکی از مهمترین ارکان ماندگاری اعضا می باشد ، گروه ها به تدریج و در نتیجه تعامل افراد باا کسانی تشکیل می شود که تقریبن تغییری نمی کنند و روز به روز بر میزان این تعاملات افزوده می شود . تکرار تعاملات حس گروه بودن ایجاد می کند .
  • تعداد بیشتر اعضا در گروه لزومن به معنی کارایی بیشتر آن نیست . آزمایشی نشان داد که فرد اول در آزمایش مورد نظر به امتیاز 100 دست پیدا کرد هنگامی که دو نفر شدند بر خلاف انتظار به نتیجه ی 200 نرسید بلکه حدودن 186 امتیاز به دست  آورد و هنگامی که سه نفر شدند به عوض امتیاز 300 ، فقط 255 امتیاز  آوردند و در نهایت یک گروه هشت نفری تنها به امتیاز 390 رسید .بر همین اساس برای تصمیاتی که دارای یک راه حل است گروه 3 نفری ، برای تصمیماتی که بیش از یک راه حل دارد گروه 5 الی 7 نفری ، برای رسیدن به نتیجه در مبادلات افکاری که بسیار متغیرند گروه 12 نفری را پیشنهاد داده اند . بهتر است گروه ها بیشتر از 15 نفر نباشند و در صورت بیشتر شدن اعضایشان گروه دومی با رهبری و ساختار جدید شکل بگیرد . در این مواقع یک رهبر یا مدیر اصلی بایستی روابط گروه های دوم ، سوم و ...  را نظارت و هماهنگ نماید .
  • عوامل مهم دیگری به غیر از اهداف گروه باعث جذب افراد می شود . ارزشمندی اعضای گروه و هزینه های وارده به فرد جدید است که او را به ترجیح گروهی بر گروه دیگر وا می دارد . در صورتی که گروه برای بالا بردن ارزشمندی اعضا و پاداش های مادی و معنوی اعضایش تلاش نکند بعد ازچندی از هم می پاشد .
  • استفاده درست و به جا از ساختارهای متمرگز و غیر متمرکز در اوایل شروع کار گروه و احیانا تصحیح شیوه ساختار در صورت لزوم . ساختارهای متمرکز (چرخی و Y شکل) و ساختارهای غیر متمرکز (دایره ای و زنجیره ای ) و کاربرد آنها در صفحات قبل توضیح داده شد .
  • آشنایی اعضا به خصوص رهبر گروه با فنون ارتباط موثر و زبان بدن بسیار مهم است . بسیاری از نارضایتی ها از بی توجهی یا نا آگاهی از این امر پیش می آید .
  • افراد در گفتگوهای خود با یکدیگر هم برخورد عاطفی و هم برخورد عقلایی پیدا می کنند . صحبت درباره مسایل مرتبط و غیر مرتبط از عوامل بنیادی انسجام گروهی است ، به همین خاطر راه انداختن مباحثه ی جمعی که همه در آن شرکت کنند لازم است و متعاقب آن یک عقیده گروهی شکل می گیرد .
  • گروه در صورتی می تواند در کار خود پیشرفت نماید که به یک اندازه در ارزیابی امور مربوط به خود و مبادله رفتار بین اعضا موفق باشد . در صورتی که حرکات و فعالیت کوچک وبزرگ اعضا دیده نشود و درباره ی آن دیگران مطلع نشوند ، ارزیابی درست صورت نگرفته و پیشرفت کار با ضعف همراه خواهد بود . از طرفی دیده نشدن کار افراد باعث سرخوردگی و عدم فعالیت ایشان در آینده خواهد شد .
  • گروههایی که تمام اعضای آن روابط خیلی صمیمی دارند و یا گروه هایی که روابط افراد در آن فاصله دار است بیش از گروه هایی که هردو نوع را مخلوط دارند کارا هستند .

از کتاب پویایی گروه   دانلسون آر فورسایت .                                                                          

منبع:baharyar.blogfa.com
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد